×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عصراون روز

هرچه دارم ازشهداست

اى واى مردم چى ميگن ؟؟؟؟؟؟؟؟

مردم چه میگویند؟ � � � می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟ � می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟ � به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟ � با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟ � می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟ � می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟ � اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟! گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟ � می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟ � بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟ � می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟... گفت: مردم چه می گویند؟ � مُردم � برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟ � از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!.. خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. � � حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟ � � مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند �
شنبه 18 دی 1389 - 10:49:22 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://gool.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 19 دی 1389   3:28:21 AM

خشمم را مشت کرده ام و  به درد و دیوار می کوبم بی تابی ام را...

با این قضاوتهای نا به جا ...

با این حرفهای نامنصفانه و دروغ...

با این تهمتها و ناراستی ها و غیبتها و حرف و حدیثهای مردم باید چه کرد....

صدایت را که نمی شنوم .... صدایم را میشنوی؟

با حرف مردم چه کنم؟

با این بندگان بی انصافت چه کنم؟

پاسخ اینهمه قضاوت نادرست را  چطور ندهم؟ چگونه بدهم؟؟؟؟

خودت بگو

.

وقت اذان است. اعصابم خط خطی است.

تلویزیون را روشن میکنم. دارد قرآن می خواند....


خشکم میزند.... آیا این آیه  پاسخ سوالهای من نیست؟ .... :

 

مزمل : وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا    ﴿ 10 ﴾     جزء 29  

و بر آنچه مى گویند شکیبا باش و از آنان با دورى گزیدنى خوش فاصله بگیر.



...

آخرین مطالب


از همتون ممنونم


بابام براى هميشه از پيشم رفت


ازدواج خوبه یا نه ؟


خیلی دوست دارم جواب بدین


توفقط بگو نمیری


من هنوز چیزی نگفتم


نظرتون درباره موسیقی در ایران چیست ؟


دروغ چرا ؟


سلام وتشکر از دوستان


باور نميكنيد ولى اين خود واقعيت است


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

275676 بازدید

104 بازدید امروز

30 بازدید دیروز

368 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements